دیگه کم کم داریم به سال نو نزدیک میشیم و بحث همیشه داغ این روزا چیزی نیست جز خونه تکونی !
برای من که خیلی وقت نمیکنم به زیر و بم و خونه برسم و قصد خونه تکونی هم دارم بهترین کار اینه که هر چند روز یه بار از یه گوشهای شروع کنم تا طی این چند هفته مونده به عید کارها تموم بشه و بتونم خونه تکونی رو خیلی آهسته و پیوسته انجام بدم. چون چند روز پیش که رفته بودم خونهی { م } و ازم خواسته بود تو کمدتکونی کمک ش کنم ؛ پس میتونستم رو کمک ش حساب کنم :) اصلا قبل از اینکه من بگم که میای کمک یا نه خودش این موضوع قشنگ رو مطرح و من و به شدت خوشحال کرد !
خونه تکونی من به این صورته که یه فکر اساسی میکنم برای وسایلی که خیلی وفته بدون استفاده موندن. سعی میکنم در نگه نداشتن وسایل غیرضروری کمیدست و دلبازی به خرج بدم. لباسهایی که سالم هستن رو میشورم و تا میکنم. شاید به درد کسی بخوره. وسیله جدید نمیخرنم ! پرده رو عوض نمیکنم ! سرویس چینیای که تازه اومده تو بازار هیچ وقت نتونسته نظر من و به خودش جلب کنه ! رومبلیها رو به جای عوض کردن میشورم ! بخوام خیلی تغییر ایجاد کنم یکی دو تا کوسن جدید بهشون اضافه میکنم. وسایل همسر ! آخ از این وسایل بابای خونه که هر گوشهای مینگری اثری ازشون میبینی :)) این مورد رو هر چندوقت یک بار سر و سامون میدم
و در انتها تا جایی که جان در بدن داشته باشم میسابم :)) در رابطه با سابیدن شعارم اینه : در طول سال ؛ ساعتهایی که قراره به سابیدن بگذره رو میتونم با بچهها باشم. کتاب بخونیم. باهاشون بازی کنم و بهمون خوش بگذره ! پس سابیدن اساسی ؛ همون سالی یک بار !
پس تصمیم گرفتم قبل از اومدن {م } اتاقها رو سر و سامون بدم تا فقط بمونه آشپزخونه. فعلا و برای شروع ؛ هفتهی اول رو اختصاص دادم به اتاق خودمون و اتاق دخترا. به جاهای دور از دسترس ؛ کمد دیواریها ؛ بالای کمد دیواریها. اتاق ؛ کمدها و کشوهای پرحاشیه ی بچهها. این وسط کلی وسیله گمشده پیدا کردم. گوشه موشهها و کنجا رو تمیز کردم. لباسا رفتن سرجاشون. خلوت کردم. کمیدور ریختم. و خلاصه کلی کار کردم و تو همهی این کارا دست و پاحنایی هم مشارکت میدادم تا حوصله ش سر نره و بهونه نگیره
تا هفتهی بعد ...